سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هو..لو..لو..کاست جمعه 86/9/23 ساعت 10:52 صبح
هو..لو..لو..کاست
از اولین ساعات برگزاری نمایشگاه اینترنتی کاریکاتورهای هولوکاست، هکرهای صهیونیستی به مقابله با آن پرداخته و پس از ناکامی به برگزاری نمایشگاهی مشابه، تحت عنوان «یهودی‌ستیزی» اقدام کردند و... باقی ماجرا را در گزارش حاضر به قلم سید مسعود شجاعی می‌خوانید: (مجله داشت می‌رفت برای چاپ که آقای کوفی عنان هم به فهرست علاقمندان این نمایشگاه اضافه شد. دبیر کل سازمان ملل در دیدار وزیر خارجه ایران از برگزاری نمایشگاه هولوکاست ابراز تأسف فرمودند. بدون شرح!) 

وقتی آن کاریکاتورهای توهین­آمیز دانمارکی برای چندمین بار در روزنامه­های اروپایی منتشر شد تقریباً همه به این نتیجه رسیده بودند که دستهایی در کار است که نهایت استفاده را از این تقدس­شکنی ببرند. حالا این دستها از کدام آستین بیرون آمده مهم نبود؛ آنچه مهم بود این بود که این دستهای فتنه­گر به چه کسی تعلق دارد. همه شواهد نشان می­داد که هر احتمالی جز صهیونیست­ها منتفی است. نوع حرکت، جهت­گیری آن، دشمنی دیرینه آنها با اسلام و از همه مهمتر اینکه هیچ کس در این میان، جز این جماعت، از این آب گل­آلود ماهی نمی­گرفت و همه چیز دلالت بر حضور پررنگ شبکه­های صهیونیستی در رهبری این جریان داشت.
هرچند کاریکاتورها بسیار ضعیف بود و یا بهتر است بگوییم اصلاً کاریکاتور نبودند و فقط می­توان نامشان را هجویه­های عصبی تصویری گذاشت و هرچند تمام این ترفندها با حرکت یکپارچه جهان اسلام نتیجه عکس داده بود، اما زمانش رسیده بود که طراحان این ماجرا طوفان بادهایی را که کاشته­اند درو کنند.
هولوکاست یا همان افسانه یهودی سوزی که طبق آن آلمان نازی در طی سالهای جنگ با حرکتی از پیش طراحی شده اقدام به قتل عام6 میلیون یهودی کرده است بهانه اصلی برای تشکیل دولت اسرائیل بود و اساساً دولت جعلی صهیونیستی پشت این نقاب شهید­نمایی قد علم کرده بود. هولوکاست ماجرایی ساخته دست باند رسانه­های صهیونیستی است و به همان نسبت که فقر سند برای اثباتش وجود دارد اسناد متقن علمی در رد آن وجود دارد.
هولوکاست که افسانه کشته­شدگان یهودی در یک قتل عام سازمان یافته بوسیله آلمان نازی است تاکید دارد که در جریان جنگ جهانی دوم یهودی­ها بیش از مجموع جمعیتشان تلفات داشته­اند! بگذریم از اینکه هولوکاست یا به قولی صنعت پولساز هولوکاست سالها بهانه تلکه ملت­های جهان به روش­های مختلف شده است. این در حالی است که حتی شک به وجود هولوکاست عواقب ناخوشایندی را از نظر قانونی در غرب با خود به همراه دارد. با این همه بود و نبود هولوکاست ربط زیادی به موضوع مسایقه نداشت. درواقع مسابقه هولوکاست مسابقه­ای بین پاسخ­های تصویری به سه سوال زیر بود:
1- چرا وقتی نقد هولوکاست مطرح می­شود آزادی بیان در غرب به فراموشی سپرده می­شود؟
2- چرا تاوان هولوکاست را، به فرض وقوع، باید فلسطینیان ومسلمانان که هیچ نقشی در جنگ جهانی دوم نداشته­اند بدهند؟
3- تکلیف هولوکاست­های واقعی – عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و... – چه خواهد شد؟

مقدس­تر از پیامبر بنی اسرائیل
موضوع مسابقه کاریکاتور هولوکاست که مطرح شد انگار که بمبی در رسانه­های بین المللی منفجر شده باشد. آغاز کار کنفرانس خبری بود.
مذاکرات به اینجا انجامید که حمایت­کننده اصلی مسابقه، روزنامه همشهری به سردبیری آقای زائری باشد. پس از توافقات لازم قرار بر این شد تا پس از تبلیغات لازم، با یک کنفرانس خبری کار را رسمی کنیم. سالن کنفرانس خبری پر از خبرنگاران داخلی و خارجی شده بود و خبرنگاران خارجی از همه مصممتر بودند. اکثر سوالات حول این مسئله می­گذشت که چرا هولوکاست؟ و پاسخ می­شنیدند این در گام اول پاسخی است به آنچه دانمارکی­ها، انگلیس­ها و فرانسوی­ها به نام آزادی بیان انجام داده­اند. زائری هم اضافه می­کرد می­خواهیم ببینیم مرز آزادی بیان شما کجاست؟ آیا هولوکاست را هم شامل می­شود؟ آیا طاقت شک و ابراز نظر در مورد هولوکاست را هم دارید؟ و در ادامه، سوالات مسابقه مطرح می­شد.
در میان خبرنگاران خارجی، یکی از آنها نظرم را جلب کرد. خبرنگار بی بی سی بود. به نظر ژاپنی­الاصل می­آمد. اما آنچه او را در خاطرم نگه داشت حرف عجیبی بود که از او شنیدم.
-: آقای شجاعی! چرا کاریکاتور هولوکاست؟! اگر به پیامبرتان توهین شده، شما هم به پیامبرمان بگویید! چرا هولوکاست را زیر سوال می­برید؟
بیچاره نمی­دانست که احترام همه پیامبران الهی برای ما محفوظ است و استثنا هم برنمی­دارد، اما جالب بود که تا چه حد نسبت به هولوکاست حساسیت دارند. وقتی این را به او متذکر شدم گفت: به هرحال فکر نمی­کنم مشکلی برایتان پیش بیاید و کسی مخالفت کند. گفتم آیند نشان خواهد داد و نشان داد.

مبارزه اینترنتی
هنوز چند ساعتی از کنفرانس خبری نگذشته بود که دامنه فارسی سایت ایران کارتون(www.irancartoon.ir) با تهدید قبلی بوسیله هکرهای صهیونیست هک شد. پیش بینی ما این بود که قدم اول هک کردن سایت فارسی است و قدم بعدی مسدود کردن دومین ایران کارتون است و این یعنی قطع ارتباط کامل با جهان و منتفی شدن مسابقه. هرچند برای بدترین شرایط هم آماده شده بودیم که اگر ارتباط اینترنتی قطع شد بروشورهای مسابقه را از طریق پست برای کاریکاتوریست­های جهان بفرستیم.
حدود ساعت 9 شب بود که رایزنی­ها شروع شد. عده­ای از بچه­ها آستین بالا زدند تا این حمله را سد کنند. برنامه این طور شد که اعلام کنیم به ازای هر سایتی که از ما هک کنند سه سایت را به برگزارکنندگان مسابقه اضافه کنیم.
بالاخره سه سایت اول مشخص شدند. عدالتخانه، شریف نیوز و سایت تخصصی سیاست خارجی. خبر به سرعت منتشر شد. خبرگزاری­های خارجی و سایت­های صهیونیستی این خبر، نام و لینک سایت­ها را درصدر خبرهایشان قرار دادند. بحمدلله پرونده هک سایت ایران کارتون تقریباً بسته شد و این مبارزه‌ اینتنرنتی نتیجه داد.

بیست و پنج یا پنجاه؟
چند روزی از اعلام مسابقه گذشته بود که اسرائیلی­ها هم دست به کار شدند و رسماً اعلام کردند می­خواهیم در مقابل مسابقه کاریکاتور هولوکاست، مسابقه کاریکاتور یهودستیزی را برگزار کنیم. ما اعلام کرده بودیم درمجموع بیست و پنج هزار دلار جایزه پرداخت خواهیم کرد، اسرائیلی­ها بلافاصله اعلام کرده بودند ما 50 هزار دلار جایزه می­دهیم و هنوز هم که هنوز است قرار است مسابقه برگزار شده و جایزه بدهند!
معمولاً برنامه ما این بود که برای مسابقه­ها اولین اثری که می­رسید را بر روی سایت کار می­کردیم و بعد به مرور زمان به این آثار اضافه می­کردیم.
اولین اثر که بدست ما رسید کاری از یک کاریکاتوریست استرالیایی بود. یک کارتون دو فریمی از آقای میشل لوئینگ. این اثر را به عنوان اولین اثر رسیده بر روی سایت کار کردیم. انصافاً هم کار خوبی بود، اما اتفاقی که افتاد این بود که بلافاصله این آقای لوئینگ را در استرالیا تحت فشار گذاشته بودند که مجبور شده بود به دروغ متوسل شود و از اساس این کاریکاتور را رد کرده بود. بعد از این جریان، ایمیلی برای ما فرستاد و وضعیتش را تشریح کرد و بعد هم درخواست کرد که این کاریکاتور را از روی سایت بردارید.هرچقدر کار پیش می­رفت فشارها هم افزایش می­یافت اما آنهایی که فشار می­آوردند نتوانستند نتیجه­ای را که می­خاستند بگیرند. درکل، حدود چند نفری انگشت شمار مجبور شدند تا کترشان را پس بگیرند.
در این میان، یکی دو نفر از کارتونیست­های ایرانی هم به دلایل مختلف منصرف شدند که یکی­شان خانم کاریکاتوریستی بود که آثارش در یکی از روزنامه­های صبح منتشر می­شود. ایشان بعد از مدتی منصرف شد و از ما خواست کار را از روی سایت برداریم اما به هرحال کمی دیر شده بود و سایت­های خبری این اثر را استفاده کرده بودند.

من فقط از خدا می­ترسم
درست زمانی که احساس می­کنی خیلی تنها هستی از جایی برایت کمک می­رسد که فکرش را هم نمی­کنی! این واقعیت است؛ اما واقعیت دردناک در این مسابقه، امتناع کاریکاتوریست­های حرفه ای ایرانی و شانه خالی کردن آنها به بهانه­های مختلف از شرکت در آن بود و فقط عده کمی از بچه­های متعهد کارتونیست آثار خود را فرستادند. اما این واقعیت تلخ در کنار آن واقعیت شیرین می­نشیند که کلامی جز یاری خدا در توصیفش نمی­توانم بیاورم.
به او گفتم شما 75، 76 سال از سنتان می­گذرد. من نگران این هستم که همین رفت و آمد پلیس و فشارهای این گونه برایتان مشکل ایجاد کند.
در نامه­اش نوشته بود دیگر این حرف­ها از من گذشته، من عمرم را کرده­ام‌. گفته بود رفتن اسرائیل اتفاقی است که باید دیر یا زود بیفتد.
پل در همان نامه­اش در ادامه نوشته بود که نگرانش نباشیم و از تهدیدات نمی­ترسد. لوئیس گفته بود: من فقط از خدا می­ترسم!

کاریکاتوریست خط­شکن برزیلی
یادم هست اولین کاریکاتوری که برایمان فرستاد از اینکه با یک کاریکاتوریست قوی، خوش ذوق و متعهد عرب آشنا شدیم خوشحالیم. اسمش لتوف بود. نامه­ای برایش نوشتم و گفتم:‌ آقای لتوف! از اینکه با یک کاریکاتوریست عرب مسلمان آشنا شدیم بسیار خوشحالیم. پاسخش که آمد گل از گلمان شکفت! نوشته بود نه مسلمانم و نه عرب؛ اما عاشق مردم فلسطین و آرمانشان هستم و الحق که بود. امکان نداشت مسابقه­ای با موضوع فلسطین داشته باشیم و کارلوس لتوف نباشد. در مسابقه هولوکاست هم کارش جزء اولین­ کارها بود برای همین به او لقب خط­شکن را دادیم اما خط­شکنی لتوف تنها در پیش قدمی­اش نبود.
بعد از اینکه کاریکاتور لتوف را روی سایت گذاشتیم تماس گرفت و خبر داد که فلانی! تیتر یک بسیاری از روزنامه­های برزیل شده­ام و حسابی دارند فشار می­آورند. نگران شدیم، اما لتوف گفته بود فشارها مهم نیست. خیالتان راحت باشد، من به کارم اعتقاد دارم.
در نامه­اش نوشته بود جایزه مسابقه­تان برایم مهم نیست فقط برای من یک چفیه فلسطینی بفرستید. عکسش هنوز هم با چفیه فلسطینی روی سایت هست.
وقتی کارلوس لتوف را تیتر یک روزنامه­ها کرده بودند دیگر کاریکاتوریست­های حرفه­ای برزیلی به پرس‌وجو آمده بودند که قضیه از چه قرار است، شاید دلیل اصلی خط­شکن بودن لتوف همین بود. چون بعد از این جریان بیست کاریکاتوریست دیگر برزیلی نیز در مسابقه شرکت کردند؛ تقریباً تمام کاریکاتوریست­های مطرح برزیلی!
بیشترین آثار رسیده برای مسابقه کاریکاتور هولوکاست از آفریقای جنوبی بود و البته برزیلی­ها در میان آنها نقش عمده­ای داشتند.
یکی دیگر از کاریکاتوریست­های آمریکای جنوبی هم برا ی ما کاریکاتور فرستاد: یک آر‍ژانتینی به نام کریستوبال رینوزو. این آقای رینوزو را در آرژانتین همه می­شناسند. او ابتدا در مورد موضوع تردید داشت و این تردید کار را به جایی کشاند که مدت­ها با هم راجع به هولوکاست صحبت می­کردیم. من هم هر آنچه می­دانستم و مطالبی را که دراین مورد داشتم در اختیارش گذاشتم. اما بالاخره کار را سه سوال مسابقه تمام کرد و کریستوبال رینوزو به طور کامل متقاعد شد. می­گفت اگر جهان آزاد است باید بگذارند در این مورد هم بحث و بررسی شود. و رینوزو هم به جمع شرکت­کنندگان اضافه شد.
اوضاع در اروپا و آمریکا البته بدتر بود. رنه بوشه، کاریکاتوریست معروف فرانسوی است. اثرش که بدستمان رسید با اسم مستعار رنه ب آن را روی سایت گذاشتیم. ولی بوشه و آثارش آنقدر شهرت داشتند که از روی سبک کارش او را بشناسند و شناخته بودند.
بوشه بعد از اینکه سه بار به اداره پلیس احضار شده بود با ما تماس گرفت و گفت: فلانی! اصلاً به خاطر این فشارها تماس نگرفته­ام اما یک چیز جالبی پیش آمده که می­خواستم برایتان تعریف کنم. گفته بود با اینکه مرا احضار کرده بودند اما رفتار پلیس­ها با من بسیار محترمانه بود و می­گفتند به خاطر شجاعتت به تو احترام می­گذاریم.
از بوشه پرسیده بودند چرا در مسایقه شرکت کردی؟ و او گفته بود: همان سه سوال مسابقه.
دیوید بالدینگر آمریکایی هم وضعیتش دست کمی از بوشه نداشت.خبرنگار بی بی سی به او گفته بود که تو طرفدار نازی­ها و ایرانی­ها هستی. بالدینگر می­گفت خیلی عصبی شدم، گفتم من طرفدار آزادی بیانم. اگر نمایشگاه ایرانی­ها دنبال حقیقت است من افتخار می­کنم درآن شرکت کردم.
روز افتتاح، روز شهادتت است!
در مدتی که کار را شروع کرده بودیم همه گونه تهدید برایم می­رسید. از ایران، اسرائیل، حتی از یونان برایم نوشته بودند که روز افتتاح نمایشگاه روز شهادتت خواهد بود. می­گفتند خانه کاریکاتور را منفجر می­کنیم و خیلی تهدیدهای دیگر. داستان یونان هم از این قرار بود که بعد از اعلام برگزاری مسایقه، از یونان دعوت شدم برای مشاوره. می­خواستند یک مسابقه بزرگ کاریکاتور برگزار کنند، یک سری پیشنهاد به آنها دادم و برگشتم. یکی از آنها ایجاد یک سایت بود. به ایران که رسیدم سایت را راه اندازی کرده بودند و اتفاقاً اسم مرا هم به عنوان مشاور در آن آورده بودند. ایمیلی با پسوند GR که مخصوص یونان است برایم رسید. تهدید کرده بودند که اگر برگردی یونان چنین و چنانت می­کنیم. گفتم استقبال می­کنم. هرچند صهیونیست­ها ترسوتر از این حرفها هستند.

نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست در سفارت اسرائیل
بالاخره با همه فرازونشیب­های این چند ماه، آثار به داوری رسید. 1193 اثر در مسایقه شرکت داده شدند که از این میان بیش از 700 کار حرفه­ای خوب را انتخاب کردیم تا در نمایشگاهی در معرض دید بگذاریم. برنامه­ هم این بود که ابتدا آثار را به نمایش بگذاریم و پس از آن، همه 700 اثر را روی سایت در اختیار علاقمندان بگذاریم.
هرجا که می­رفتیم سالن­ها پر بود. کانسپچوال آرت و نقاشی­های مدرن جایی برای کاریکاتورهای هولوکاست باقی نگذاشته بودند. دوست داشتم محل نمایشگاه، موزه هنرهای معاصر باشد. این را به دکتر مصطفی گودرزی گفتم. صحبت­هایی با او و خانم پلنگی داشتم و حرف­هایی زده بودم از اینکه نگران به ثمر نرسیدن کار در قدم پایانی هستم.
گفتند چه جایی بهتر از موزه هنرهای فلسطین؟ آقای میرحسین موسوی هم استقبال می­کند. مکانش در خیابان فلسطین بود و هنوز هم افتتاحش نکرده بودند. رفتیم و آنجا را دیدیم، محلی بسیار عالی برای چنین نمایشگاهی بود. انگار از اول هم تقدیر بر برگزاری نمایشگاه در چنین محلی رقم خورده بود.
نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست بالاخره در موزه هنرهای فلسطین _ که جایی نبود جز محل سفارت اسرائیل در سال­های قبل از انقلاب اسلامی _ برگزار شد.

اگر جای شما بودم خانم خبرنگار
دوباره دیده بودمش! همان خبرنگار بی بی سی را می­گویم. داشت کاریکاتورها را ورانداز می­کرد. جلو رفتم، سلام کرد. گفتم یادتان هست آن روز در کنفرانس خبری به شما چه گفتم و شما چه گفتید؟ طوری نگاه کرد که انگار خودش هم فراموش کرده است. وقتی برایش گفتم آن کاری که شما بلااشکال می­دانستید و می­گفتید که برایتان مشکلی پیش نمی­اید با چه مشقتی پیش رفت خندید و گفت تعجب می­کنم چه خوب یادتان است! گفتم آدم بعضی حرفها را یادش نمی­رود.
پرسیدم شما ژاپنی هستید؟ گفت مادرم بله و پدرم انگلیسی است. گفتم من هم تعجب می­کنم. پرسید از چه؟ - از اینکه هیروشیما و موزه­اش را ببینید و آن وقت در یک رسانه­ای مثل بی بی سی که شریک جنایت آمریکایی­هاس فعالیت کنید. سر تکان داد و تایید کرد.
کمی بعد از این ملاقات گزارشش را بر روی بی بی سی خواندم. انگار یک آمریکایی نوشته باشدش. اما نویسنده خودش بود، همان خانم ژاپنی­الاصل!

مصاحبه جعلی
خیلی­ها مطلب نوشتند. سیصدوپنجاه مقاله در همین چند هفته! یکی مقایسه­ای کرده بود میان نقاشی 5 کیلومتری بچه­ها برای پیامبر اکرم(ص) و نمایشگاه هولوکاست و تناقض پیدا کرده بود میان پیام صلح این نقاشی با خشونت نمایشگاه هولوکاست!
دیگری خبرنگار گاردین بود. رابرت تیت که هر چه اصرار کرد با او مصاحبه نکردم. آخر سر هم مصاحبهای را از خودش سرهم کرد و با حرف­هایی که من جاهای مختلف گفته بودم یک مسابقه جعلی ساخت و منشر کرد، البته وزارت ارشاد هم سخنی نگفت و اعتراضی نکرد هرچند به آنها هم خبر دادیم.
با بیست خبرنگار خارجی تک به تک صحبت کردم اما انگار که متن خبرها، گزارش­ها و مقالاتشان از قبل نوشته شده باشد. انگار که هیچ حرفی نشنیده باشند.
به هرحال این کار هم بستر خودش را پیدا کرد. 5/6 میلیون بازدیدکننده در این ماه تا به امروز‌  به طوری که عکس­هایی که از نمایشگاه برروی سایت قرار گرفته­اند اگرچه یکی دو روز از انتشارشان نمی­گذرد اما بیش از 6000 بار بر رویشان کلیک شده است.

اول پابوس امام رضا(ع)
تماس گرفت، گفت ایران هستم. با خرج خودش آمده بود. حامدالغائب، کاریکاتوریست بحرینی که در مسابقه شرکت کرده بود؛ گفتم خوب است، پس امروز در نمایشگاه می­بینمت. گفت: نه! امروز نه. اول می­روم مشهد پابوس امام رضا(ع) !
انگار یک چیزی در درون این آدمها هست. نه فقط در حامدالغائب شیعه بحرینی که در لتوف، پل، بالدینگر، بوشه و صدها کاریکاتوریست و بیش از 2000 آدمی که در این چند ماه با مرتبط شدند و هنوز هم هستند و اتفاقاً هیچ کدامشان هم کاریکاتوریست نیستند. حس عجیبی است در میان مردم دنیا که ظالم و مظلوم را می­شناسند و هر زمان که بشود آستین بالا می­زنند حتی اگر همه رسانه­های غربی نخواهند... و لوکره الکافرون!
 
منبع: سوره


نوشته شده توسط: زیتون


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
130561


:: بازدیدهای امروز ::
7


:: بازدیدهای دیروز ::
37



:: درباره من ::

زیتون
یک ایرانی هستم و به حرف های غربی ها اعتماد ندارم.

:: لینک به وبلاگ ::


:: پیوندهای روزانه::

شهر هزار چهره [445]
هولوکاست دروغ مقدس غرب [84]
تحریم کالاهای حامی اسرائیل [109]
میانبری برای شیطان پرستی [127]
صهیونیسم زیر سایه هالیوود [111]
از شراب تا شهادت [95]
یک دقیقه سکوت [60]
کریستین امانپور کیست ؟ [232]
دموکراسی آمریکایی [59]
سلطه صهیونیسم برسیاست‌های اینترنتی آمریکا [122]
هولوکاست ،معامله پنهانی [90]
[آرشیو(11)]


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

پروتکلها[5] . موقعیت یهود در ایران .


:: آرشیو ::

مصاحبه با دکتر شهبازی
پروتکلهای سران یهود
تسلط فرهنگی
تکاپوی صهیونی در ایران
ترویج فساد
بهائیت
سازمان ملل
مقابله با اسلام
سینما و تئاتر
هلوکاست
شخصیت ها
رسانه ها
سلطه بر آمریکا
وقایع
نفوذ در کشورها
اخبار
اختاپوس
رادیو و تلویزیون
طنز


:: دوستان من (لینک) ::

باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیسم
مرکز عرضه محصولات فرهنگی ضد صهیونیستی
سایت علمی پژوهشی یهود
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
مسعود ده نمکی
محمد حسن قدیری ابیانه
شهید مهدی آنیلی
سینما و صهیونیسم
تلویزیون اینترنتی قدس
فیلم پژوه
آنتی 300
خبرگذاری قدس
اسرائیل
صهیونیسم دروغ بزرگ
غرب پژوه
باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیس
شبکه ضد پاتر
یهود شناخت
اسرائیل و سازمان یهود
صهیونیزم و ادیان
یهود
مبارزه با صهیونیسم
انجمن مبارزان با یهود
دکتر شهبازی
بچه های اهل قلم
اندیشه درخشان
بررسی و نقد بهاییت
تاریخ فلسطین
رسانة نابرابر
مرکز بازنگری در تاریخ
چشم انداز یهود
ذهن‌های بدعت گذار
جبهة مقاومت اسلامی
رادیو اسلام
فراماسونری ویهود


:: لوگوی دوستان من ::














:: خبرنامه ::