اسطوره پوگرومها
مصاحبه با دکتر عبدالله شهبازی - قسمت ششم
پنجمین اسطورهای که فرهنگ و روانشناسی سیاسی یهودیت جدید را شکل میدهداسطوره پوگرومها است.
پوگروم واژه روسی است به معنی حمله و کشتار گروهی به وسیله گروه دیگر.از سال 1881میلادی در روسیه و شرق اروپا حوادث مرموزی شروع شد که راز آن تاکنون روشن نشده است.گروهی از درون جنگلها،بخصوص در سرزمین اوکراین،به یهودیان حمله میکردند،آنها رامیکشتند و سپس ناپدید میشدند و تلاش دولت روسیه برای کشف عاملین این جنایتها نیز بهجایی نرسید.برخی از مورخین یهودی معاصر این قتلها را به گروههای انقلابی نارودنیکمنسوب میکنند که درست نیست.استناد آنها تنها به یک اعلامیه از سازمان«نارودنایا ولیا»(اراده خلق)است که در آن دهقانان روسیه را به قیام علیه«استثمارگران یهودی و تزار اشراف»فراخوانده بود.به هر حال،بلافاصله تبلیغات بسیار گستردهای در رسانههای اروپای غربی وآمریکا درباره این کشتارها شروع شد و شاخ و برگهای فراوانی به آن داده شد و موجی ازهمدردی عمومی به سود«مظلومیت یهودیان»ایجاد کرد.این موجب چنان قوی بود که حتینویسنده آزادهای چون ویکتور هوگو را فریب داد و او طی عریضهای به دولت روسیه خواستار«عدالت و شفقت»در حق یهودیان شد.در تبلیغات آن زمان و در تاریخنگاری کنونی یهود وانمودمیشود که این کشتارها را اعمال حکومت تزاری انجام میدادند.سندی برای اثبات این ادعاوجود ندارد و قراین نیز چیز دیگری را نشان میدهد.یک اصل روشن است،و مورخین دانشگاهعبری اورشلیم نیز تأیید میکنند،که این حوادث را یک کانون مرکزی و سازمان یافته و پنهانهدایت میکرده است.قبلا حکومت نیکلای اول را در روسیه سراغ داریم که با الیگارشی یهودیمیانهای نداشت ولی چنین حوادثی در آن زمان اتفاق نیفتاد.برعکس،این قتلها درست درزمانی اتفاق افتاد که سرمایهداران بزرگ یهودی،مانند خانوادههای گوینزبرگ و پولیاکف،طیدهه 1870 نفوذ فراوانی در روسیه پیدا کرده بودند.این حوادث زمانی رخ داد که بدهی دولتروسیه به خاندان یهودی روچیلد به مبلغ 69 میلیون پوند استرلینگ رسیده بود.این مبلغ درقرن نوزدهم بسیار هنگفت بود و برابر با میلیاردها پوند امروز است.به هر حال،هم اصل ماجرای«پوگرومها»بسیار مرموز است و هم درباره ابعاد آن بسیار اغراق شده و میشود.تعداد این«پوگرومها» زیاد نبود و اصلا اهمیتی نداشت که به خاطر آن میلیونها نفر یهودی از زندگی درمنطقهای که دویست- سیصد سال در آن حضور داشتند،چشم بپوشند و راهی سرزمینهایجدید شوند.قطعا،پوگرومها نمیتوانست علت مهاجرتی چنین وسیع باشد.بیشک،در پشتاین حادثه سازمان مخفی نیرومندی قرار داشت که طبق یک برنامه دقیق و با اهداف معین،یهودیان شرق اروپا را به سوی مهاجرت به غرب هدایت میکرد.
در این دوران بیش از چهار میلیون نفر یهودی در روسیه و شرق اروپا سکونت داشتند.توجهکنیم که این یهودیان سکنه بومی نبودند بلکه به طور عمده در قرن شانزدهم به اروپای شرقی وبه خصوص به لهستان مهاجرت کرده بودند و این مهاجرت بخشی از پروژه ایجاد شبکه بین المللیرا تشکیل میداد که با مهاجرت از شبه جزیره ایبری شکل گرفت.آنها در زمانی به این منطقهرفتند که شرق اروپا اهمیت فراوان داشت و انبار آذوقه اروپا محسوب میشد.این یهودیانمباشرین املاک اشراف لهستان و اوکراین شدند و شریان حیات اقتصادی منطقه را به دستگرفتند و تا آنجا قدرت یافتند که در اواخر قرن نوزدهم مالک حدود یک میلیون و چهارصد هزارهکتار از اراضی مرغوب کشاورزی شرق اروپا بودند.آنها صرافان منطقه نیز بودند و شبکه وسیعیاز میخانهها و میهمان خانهها را در تملک داشتند.تاریخ و ادبیات شرق اروپا سرشار است از وقایع وداستانهایی درباره فجایع و ستم مباشرین و صرافان یهودی علیه مردم این مناطق.عجیباینجاست که«پوگرومها»و موج مهاجرت بعد از آن،درست در زمانی اتفاق افتاد که تحولاتاقتصادی شرق اروپا به سود یهودیان نبود.شورشهای اشراف لهستان علیه روسیه سببشده بود که بسیاری از آنها بگریزند و املاکشان مصادره یا مخروبه شود و مباشرین یهودیجایگاه سابق را در کشاورزی منطقه از دست بدهند.دولت روسیه محدودیتهای شدید در راهفعالیت میخانهدارها و فروش مشروبات الکلی وضع کرده بود.آزادی سرفها،یعنی تبدیلدهقانان از برده به رعیت نسبتا آزاد،سبب شده بود که یک قشر جدید مرفه در میان دهقانانایجاد شود که در فعالیتهای پولی و تجاری شاغل شدند و صرافان یهودی را از روستاها بیرونراندند.تمام این عوامل سبب شده بود که یهودیان از نظر اقتصادی به رکود برسند و امکاناتگذشته را برای تکاثر ثروت نداشته باشند.لذا،آنها به دنبال بهانهای بودند که شرق اروپا را تخلیهکنند و به سرزمینهای از نظر اقتصادی شکوفا،به خصوص ایالات متحده آمریکا،بروند.طبعا اینمهاجرت انبوه میلیونی در شرایط عادی امکان نداشت و برای تحقق آن به همدلی افکار عمومی ودولتهای غرب اروپا و ایالات متحده آمریکا نیاز بود وگرنه این انتقال عظیم جمعیتی واکنششدید مردم بومی را بر میانگیخت.بنابراین،باید فضای تبلیغاتی مناسبی ایجاد میشد تادولتهای اروپای غربی و آمریکا و مردم این کشورها مهاجرت عظیم فوق را بپذیرند.«پوگرومها»و تبلیغات و مظلوم نماییهای بعد از آن بهانه لازم برای این مهاجرت بود.
بلافاصله پس از این حوادث و زمینه سازیهای سیاسی و تبلیغاتی،زرسالاران بزرگ یهودی،مانند بارون هرش و روچیلدها،مذاکره با مقامات روسیه را آغاز کردند.بارون هرش با دولتروسیه به توافق رسید که ظرف 25 سال ترتیب مهاجرت چهار میلیون یهودی را بدهد و بر اساساین توافق با سرمایه دو میلیون پوند سازمانی ایجاد شد به نام«اتحادیه مستعمراتی یهود»یا«ایکا».
فهرست مؤسسین این سازمان نشان میدهد که رهبری موج فوق به دست چه کسانی بوده است.
مؤسسین«ایکا»،علاوه بر بارون هرش،اعضای برخی از بزرگترین خاندانهای زرسالار یهودیمعاصر هستند؛یعنی خانوادههای روچیلد،کوهن،گلد اسمیت،کاسل،موکاتا و ریناش.بعد ازمرگ بارون هرش،بارون ادموند روچیلد متولی این سازمان شد.سپس بارون هرش با دولتآمریکا به مذاکره پرداخت.این مذاکره دو سال طول کشید و پس از بذل و بخششهای فراوانسرانجام دولت آمریکا تسلیم شد و«بنیاد خیریه بارون دوهرش»،با هدف اسکان یهودیان مهاجردر آمریکا،در این کشور آغاز به کار کرد.به این ترتیب،اولین گروه مهاجرین یهودی راهی آمریکا وکانادا شدند.در میان نخستین نسل مهاجرین یهودی فوق بنیانگذاران صنعت سینمای آمریکا وهالیوود قرار داشتند:لویی مایر،برادران شنک،شموئل گلب فیش(ساموئل گلدوین بعدی)،لوئیز زلنیک،برادران وارنر،سام اشپیگل،ال جانسون،اسرائیل بالین(ایروینگ برلین)و غیره. چنین بود که بر بستر جوسازیهایی که به بهانه«پوگرومها»صورت گرفت،جنبش جدیدصهیونیستی پدید شد.سازمانهایی مانند «هیبت زیون»(عشق صهیون)،«بنی زیون»(اولادصهیون)«اهوت زیون»(برادران صهیون)و غیره ایجاد شدند.این جنبش در مجموع به«هوویزیون»(عاشقان صهیون)معروف است.در این فضا بود که رسالههای متعددی درباره تأسیسدولت یهود در فلسطین منتشر شد.ناتان برنبائوم اصطلاح«صهیونیسم»را درست کرد وتئوریسینهای سیاسی مانند دکتر لئون پینسکر به فعالیت پرداختند.این دکتر پینسکر در سال1882 رسالهای منتشر کرد به نام«خودرهایی».او در این رساله گفت که«یهودآزاری»در«یهود ترسی»(جودا فوبیا)ریشه دارد که یهودی را موجودی ماوراء انسان،چیزی مانند غول،میبیند.برای این که این«جودافوبیا»از بین برود باید یهودیان کشور خاص خود را داشته باشند وبه آنجا مهاجرت کنند.روح و جوهره این رساله«اقتدار دولت یهود»است.مثلا پینسکر میگوید:
«قدرت از آن کسانی است که اعمال قدرت میکنند.»برنبائوم نیز رساله«نوزایی ملی در یهود»رانوشت و خواستار تشکیل کنگره جهانی یهودیان شد.و سرانجام این موج به هرتزل و کنگرهصهیونیستی انجامید.
نتیجه این موج،مهاجرت وسیع یهودیان از شرق اروپا بود.از سال 1881(شروع پوگرومها)تاسال 1914 میلادی بیش از دو و نیم میلیون نفر یهودی از شرق اروپا مهاجرت کردند.در اینمهاجرت«صهیون»بهانهای بیش نبود و این مهاجرتها به طور عمده به ایالات متحده آمریکاصورت گرفت نه به فلسطین.در واقع،هدف از ایجاد این مهاجرت تاریخی و سرنوشت ساز،اشغالکامل کشور ایالات متحده آمریکا از درون بود.توجه کنیم که از 5/2 میلیون نفر یهودی مهاجر،حدود دو میلیون نفرشان به ایالات متحده آمریکا رفتند،350 هزار نفرشان به اروپای غربی،تعدادی به آرژانتین و سایر کشورها و تعداد بسیار کمی به فلسطین.این بیتوجهی به سرزمینفلسطین را در گذشته،مثلا در موج بزرگ مهاجرت یهودیان شبه جزیره ایبری در قرن شانزدهم،نیز میتوان دید که درست مانند جریان اخیر بر اساس«تئوری مظلومیت و آوارگی»و به بهانهدروغین انکیزیسیون صورت گرفت.در آن زمان نیز در حالیکه انبوه یهودیان مهاجر در کانونهایاصلی تجاری حوزه مدیترانه و غرب اروپا مستقر شدند،از سواحل لبنان و شمال آفریقا تااسلامبول و ازمیر و سالونیک تا بنادر هلند،آلمان،ایتالیا،فرانسه،بلژیک و خیل کثیری از آنها به لهستان و شرق اروپا رفتند،تنها گروه بسیار ناچیزی به فلسطین رفتند که به طور عمدهخاخامهای سالخورده یهودی بودند.در موج اخیر نیز همین گرایش مشاهده میشود.این امرنشان میدهد که هدف،چنگ اندازی بر«فرصتهای بکر اقتصادی»بود و«آرمانگرایی دینی»تنها پوششی بود برای اهداف دیگر.البته با موج اخیر«مسئله فلسطین»بر خلاف گذشته اهمیتجدی یافته بود و به این دلیل«آرمان صهیون»تابعی از چنگ اندازی استعماری بر منطقهاستراتژیک خاورمیانه و شمال آفریقا نیز به شمار میرفت.با کشف نفت این منطقه از اهمیتفوق العاده برخوردار شد و به تبع آن«آرمان ارض موعود»،یا صهیونیسم،نیز جدیتر شد.
اسطوره هالوکاست و اشغال ایالات متحده آمریکا
توجه کنیم که تا اواخر قرن نوزدهم یهودیان در آمریکای شمالی از نظر جمعیت بسیار اندک بودند و لذا الیگارشی یهودی به حضور یک جمعیت انبوه یهودی نیاز داشت تا بتواند اقتدارسیاسی خود را تثبیت و تکمیل کند.نتیجه این بود که در آستانه جنگ دوم جهانی،شهرنیویورک با 5/1 میلیون سکنه یهودی به بزرگترین و متراکمترین مرکز یهودیان جهان تبدیل شدو در ساختار جهانی یهودیان همان مقامی را یافت که بندر آمستردام در قرن هفدهم از آنبرخوردار بود.در این زمان در شیکاگو 350 هزار نفر،در فیلادلفیا 175 هزار نفر و در لندن
150 هزار نفر یهودی استقرار یافته بودند.
حضور این جمعیت انبوه و بسیار ثروتمند به سرعت چهره فرهنگی و اجتماعی جامعه آمریکارا تغییر داد.یهودیان به همراه خود حرفههای سنتی خویش را نیز از روسیه و شرق اروپا به«دنیای جدید»منتقل کردند از جمله ایجاد شبکه گسترده تجارت مشروبات الکلی.یهودیانمهاجر اروپای شرقی بنیانگذاران تجارت وسیع مشروبات الکلی در آمریکا هستند و این تجارتچنان اوجی گرفت و حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه آمریکا را به خطر انداخت که در سال1933 دولت آمریکا فروش مشروبات الکلی را ممنوع کرد.یک نمونه معروف،ساموئل برونفمنیهودی است که در کانادا سکونت داشت و بزرگترین تولید کننده مشروبات الکلی و مواد مخدربرای بازار ایالات متحده آمریکا به شمار میرفت.او برای توزیع کالاهای خود شبکه مخوفی درآمریکا ایجاد کرد که آرنولد روتشتین یهودی آن را اداره میکرد و بعدا مهیر لانسکی یهودیریاست این شبکه را به دست گرفت.کمپانی برونفمن،که«سیگرام»نام دارد،هنوز نیز فعال است وفروش سالیانه آن فقط از طریق مشروبات الکلی بیش از یک میلیارد دلار است.خانواده برونفمنمالک کمپانی نفتی تگزاس-پاسیفیک نیز هستند که از بزرگترین کمپانیهای نفتی ایالاتمتحده است.مجتمع مطبوعاتی«دوپونت»کانادا نیز متعلق به برونفمنها است.بنابراینسازمانی که به نام«مافیای آمریکا»معروف شده،برخلاف تبلیغات هالیوود که فقط گانگسترهایایتالیایی را نمایش میدهد،از بدو تأسیس ابزار الیگارشی یهودی بوده و هست.در تاریخنگاریآمریکا،روتشتین را به عنوان«بنیانگذار تبهکاری سازمان یافته»در این کشور معرفی میکنند.
گانگسترهای معروفی مانند واکسی گوردون،جک دیاموند،فرانک کوستلو،مهیر لانسکی،لکیلوچیانو،بنجامین زیگل،جانی توریو و غیره نوچهها و دست پروردههای روتشتین بودند و او درمطبوعات آمریکا به«سلطان دنیای پنهان»شهرت داشت.از مهیر لانسکی،شاگرد و جانشینروتشتین،که پانزده سال پیش درگذشت،نیز به عنوان رهبر«شبکه جرم و جنایت سازمان یافته»در آمریکا یاد میشود.او شبکه بسیار وسیعی از قمارخانهها و فاحشهخانهها را در کوبای قبل ازکاسترو،باهاماس و ایالات متحده در اختیار داشت.او در تمامی عملیات جنایی قابل تصور،ازسرقت مسلحانه و فروش مواد مخدر و قمار و فحشای سازمان یافته تا سرقت کودکان و باجگیری
و تجاوز به عنف و غیره و غیره،دست داشت و به قتل بسیاری از سران باندهای خودسر و مستقلتبهکار در نیویورک و نیوجرسی دست زد.جالب است بدانید که در سال 1970 دولت آمریکابرای دستگیری لانسکی اقدام کرد.لانسکی به اسرائیل فرار کرد و پس از دو سال جنگ حقوقی بادولت آمریکا سرانجام به این کشور بازگشت،محاکمه و تبرئه شد.یکی دیگر از رهبران مافیایآمریکا،ویلیام ساموئل رزنبرگ معروف به«بیلی رز»است که او نیز مانند لانسکی و لوچیانو و زیگلو غیره،یهودی بود.بیلی رز از وابستگان برنارد باروخ یهودی،رئیس کمیته صنایع جنگی دولتآمریکا بود و تمام کارهایش را در مشاوره با باروخ انجام میداد.بیلی روز از سال 1924 شبکه بسیارگستردهای از فاحشهخانهها و کلوپهای شبانه(نایت کلاب)تأسیس کرد.وی در دهههای1930 و 1940 به نمایش«شو»نیز اشتغال داشت.یکی از«شو»های او فقط طی یک هفته یکصدهزار دلار آن زمان فروش کرد.بیلی رز از این طریق به یکی از میلیاردهای آمریکا بدل شد.او،درکنار لردساسون و برونفمنهای کانادا و دیگران،یکی از رهبران اصلی سندیکای جهانی تجارتمواد مخدر بود.بیلی رز در سوئیس بانکی تأسیس کرد به نام«بانک بین المللی اعتباری»و ازاین طریق پولهای حاصل از فروش مواد مخدر را جابجا میکرد و عملیات مالی خود را سامانمیداد.این آقای بیلی رز در سال 1965 سفری به اسرائیل کرد و کلکسیون مجسمههای فلزیخود را،که بیش از یک میلیون دلار ارزش داشت،به این دولت اهداء نمود و به بن گوریون،نخست وزیر وقت اسرائیل گفت:«این مجسمهها را ذوب کنید و برای جنگ با اعراب با آن فشنگبسازید!»
ششمین اسطوره سازنده صهیونیسم،یعنی هالوکاست،موج مهاجرت فوق را تکمیل کرد.این موج مهاجرت که با جنگ دوم جهانی تکمیل شد واقعا به معنای اشغال کشور آمریکا بود.درهمه عرصههای مهم جامعه آمریکا همین وضع ایجاد شد.مثلا،هالیوود بر بنیاد همین موج وبه وسیله یهودیان ایجاد شد.تمامی کمپانیهای اصلی تولید فیلم هالیوود مانند پارامونت،متروگلدوین مایر،یونایتد آرتیست،فوکس قرن بیستم،برادران وارنر و غیره و غیره،که بزرگترینتأثیرات را در شکل گیری معاصر جهان داشتهاند،به وسیله یهودیان ایجاد شدند و به یهودیانتعلق دارند.امروزه این نهاد مهم فرهنگی چنان عظمتی دارد که برای تولید هر فیلم سینماییبه طور متوسط 26 میلیون دلار هزینه میکند و میانگین مخارج تبلیغاتی آن برای عرضه هر فیلمبه بازار 12 میلیون دلار است یعنی به طور متوسط برای هر فیلم 38 میلیون دلار هزینه میکند.
بسیاری از کارگردانهای برجسته هالیوود نیز یهودیاند و از نسل همان یهودیان مهاجر.مثلاپدر سام اشپیگل،از دوستان تئودور هرتزل بود و خود او مدتی به علت عضویت در شبکه مافیایروتشتین زندانی شد.اشپیگل تولید کننده فیلمهای معروفی مثل«پل رودخانه کوای»و«لورنسعربستان»و«ملکه آفریقایی»است.یاساموئل گلدوین،یکی از دو بنیانگذار کمپانی متروگلدوینمایر،از خویشاوندان مهیر لانسکی تبهکار بود.این هالیوود بود که بسیاری از ایستارهای اخلاقیرا در آمریکا و دنیای جدید دگرگون کرد.مثلا،اولین فیلم تاریخ سینما،که در آن حریم اخلاقسنتی مسیحی شکسته شد،«ماه آبی است»نام دارد که در سال 1953 ساخته شد.در این فیلمبرای اولین بار واژههایی مانند:«آبستن»و«باکره»به کار رفت.از زمان تولید این فیلم فقط 45 سالمیگذرد.این فیلم را با فیلمهای جدید مقایسه کنید و ببینید در این دوره کوتاه چه تغییر عظیم وحیرت انگیزی در نظام اخلاقی غرب و دنیای پس از هالیوود رخ داده است.کارگردان این فیلمیک یهودی به نام اتوپرمینگر است و کمپانی سازندهاش یونایتد آرتیست.این آقای پرمینگر سهسال بعد فیلم«مردی با دستهای طلایی»را عرضه کرد و در این فیلم یک«تابو»ی اخلاقی دیگررا شکست و برای اولین بار به نمایش اعتیاد به هرویین پرداخت.او در فیلم بعدیاش،که در سال1959 یعنی 39 سال پیش عرضه شد،برای اولین بار صحنه تجاوز جنسی را به نمایش گذاشت.
فیلم بعدی او«اکسودوس»است که روایتی صهیونیستی و به شدت ناجوانمردانه از تأسیس دولتاسرائیل را ارائه میدهد.در رسانههای رادیویی و تلویزیونی نیز همین وضع حکمفرماست.تقریباتمامی شبکههای رادیویی و تلویزیونی آمریکا را یهودیان تأسیس کردند و مالکیت آن را به ایشانتعلق دارد؛از«رادیو آمریکا»تا«تلویزیون کلمبیا» (سی.بی.اس).کمپانیهای مهم خبری نیزهمین وضع را دارند.روپرت مردوخ،که به«سلطان رسانهها»شهرت دارد،نامی کاملا آشناست.
در واقع،در طول تاریخ بشری هیچگاه سرزمینی مستعدتر از آمریکای شمالی برای شکوفایی وبروز تمامی استعدادهای نهفته الیگارشی یهودی وجود نداشته است.
در واقع میتوانیم بگوییم که یهودیها به دلیل روحیه مادی و فرهنگخاصی که داشتند،برای این که ثروت بیشتری به دست بیاورند واردحوزههای از نظر اخلاقی ممنوعه میشدند و طبعا با آدمهای دیگری کهاین طور فکر میکردند یک جور منافع مشترک و ارتباط پیدا میکردند.
بله،همانطور که عرض کردم،اصولا در فرهنگ اروپایی تا اواخر قرن نوزدهم واژه«یهودی»همین معنا را داشت و به همین دلیل یهودیها اصرار داشتند که خود را با این نام نخوانند.واژه«یهودی»برابر بود با رباخوار و صراف.حتی مارکس،که میدانیم یهودیالاصل است،درنوشتههایش واژه«یهودی»را به شکل منفی به کار میبرد.ولی بعدها آثار او را دستکاری کردند ومثلا هر جا که نوشته بود«یهودیان بازار»تبدیل کردند به«گرگان بازار».ببینید،حتی دیزرائیلینخست وزیر یهودی الاصل انگلیس،همنام فامیلش اسرائیلی است.دیزرائیلی یعنی اسرائیلی.
یک هم به اول آن اضافه کردهاند تا نشان بدهند که ریشه خانواده دیزرائیلی در فرانسه استکه این طور نیست.منشأ دیزرائیلی به یهودیان اسپانیا و پرتغال میرسد که بعدا به عثمانی وایتالیا مهاجرت کردند.یک انگلیسی به نام گرنویل مورای کتابی دارد که در سال 1885 در لندنمنتشر شده و در آن در قالب طنز تیپهای اجتماعی زمان خودش را معرفی کرده است.او در اینکتاب نشان میدهد که دیزرائیلی چگونه به قدرت رسید.گرنویل مورای در این کتاب از دیزرائیلیبا نام«آقای بن جودا»(یهودی زاده)و«لرد اسپار کلمور»(اسپار کلمور یعنی تحفه شرق)نام برده ومینویسد:
حزب توری[محافظهکار]آقای بن جودا را به ریاست خود برگزید زیرا او آنان را مجبورکرد تا چنین کنند.انگیزه آنان علاقه نبود وحشت بود.دشمنان زیر ضربههای سختبودند و کسی نبود که یک بار به آقای بن جودا بخندد و بار دیگر جرئت کند آن را تکرارنماید.آقای بن جودا یک یهودی ایتالیایی بود که در انگلستان بزرگ شد و نخستینآموزشهایی که فراگرفت در صرافیهای دوبلین بود.او صعودش را در سیاستبریتانیا مدیون چند خاندان بزرگی بود که در واقع بر بریتانیا حکومت میکنند.اومجیز آنان و معشوقههاشان را گفت و آنگاه که جای پای محکمی یافت آنان راتهدید به افشای اسرارشان کرد.یک دوک عالیجاه در نامه به پسر کوچکش از «سلطهافسونگرانه»ای سخن میگوید که«آقای بن جودا»بر این پسر داشت و یک لرد جواندر نامهای به پدرش مینویسد:«من اجازه دادم تا به بازیچهای در دست آقایبن جودا بدل شوم و اکنون او بر من سوار است.»