ایرانیکا و یارقاطر
دانشنامه ایرانیکا ( Encyclopedia Iranica) پروژه بزرگی است که توسط ایرانشناسان ایرانی و خارجی در دانشگاه کلمبیا دنبال می شود . این دانشنامه درباره فرهنگ و تاریخ ایران به زبان انگلیسی می باشد . هم اکنون این دانشنامه 12 مجلد است و قرار است که به 30 جلد برسد .ایرانیکا توسط استاد احسان یارشاطر ویرایش می شود و مدیریت آن در دست محمد خیامی و شامل 40 ویرایشگر و 300 پژوهنده می باشد .
ویژگیهای ایرانیکا
ویژگیهای ایرانیکا را بهتر است از زبان تهیه کننده آن یعنی احسان یارشاطر که در مصاحبه ای با حمید کریمی بیان نموده بشنویم :
حمید کریمی : احسان یارشاطر شاید برجسته ترین متخصص زبان، فرهنگ و تاریخ ایران باشد که با اراده ای آهنین، انجام کاری عظیم را آغاز کرده است: مستند ساختن حقایق تاریخ، زبان، و تمدن مردم ایران به شیوه ای علمی، از راه یک پژوهش و ارائه اثری مرجع و همه جانبه در «دانشنامه ایرانیکا». پروژه ای که قابلیت این را دارد که هر که ایرانی است یا به نحوی از فرهنگ ایران تاثیر پذیرفته به آن افتخار کند. در سفر اخیر پروفسور یارشاطر به منطقه سان فرانسیسکو، پیش از جشن گردآوری کمک برای ایرانیکا در 13 می، این افتخار را یافتم تا با او درباره انگیزه هایش برای تکمیل این کوشش عظیم سخن بگویم... :
- آنچه مرا مبهوت ساخته توانایی شما برای ارائه این حجم عظیم از اطلاعات فشرده در «دانشنامه ایرانیکا» است؛ آنهم در زمانی که کمبود منابع قابل اطمینان مورد نیاز برای کارهای پژوهشی و مستند ساختن رویدادهای تاریخی در ایران امروز به یک چالش بزرگ بدل شده است. با این چالش چگونه روبه رو شده اید؟
- این درست است که برای برخی جنبه های تاریخ ما، به ویژه دوره باستان، به منابع کافی - خصوصاً منابع بومی - دسترسی نداریم ولی از برخی منظرهای دیگر برای تاریخ ما به ویژه زمانی که به دوران مدرن نزدیک می شویم منابع کافی برای پژوهش وجود دارد. بگذارید تاریخ قاجار را مثال بزنم. نه تنها تاریخ ها، خاطرات و اسنادی در ایران تهیه شده است بلکه منابعی که در برخی از دیگر کشورها همچون بریتانیا، روسیه، اتریش و فرانسه که همگی با ایران در ارتباط بودند وجود دارد مکمل آنها هستند. سفرنامه های بسیار ارزشمندی نیز از اروپاییان و آمریکاییان در دست است. از سویی دیگر، دست یافتن به اطلاعات دقیق و جامع درباره سلسله اشکانی که بیش از پانصد سال بر ایران حکمفرمایی می کردند بسیار دشوار است و اگر آنچه رومیان و یونانیان درباره آنها نوشته اند، سکه های پادشاهان آن سلسله و یافته های باستان شناسی موجود نبود اطلاعات ما درباره اشکانیان از این هم کمتر بود. دانشنامه ایرانیکا می کوشد که حتی الامکان چهره ای درست از تاریخ و فرهنگ ایران ارائه دهد. نیاز این کار کاربرد یک متد علمی صحیح و بی طرفانه است.
- دلیل کمیابی منابع داخلی درباره تاریخ باستان ما چیست؟
- از دوره هخامنشی به دلیل وجود کتیبه ها – به ویژه از دوره داریوش – و همچنین نوشته های تاریخ نگاران یونانی خصوصاً هرودوت، کمابیش به منابع کافی دسترسی داریم. با اینحال به دلیل دشمنی یونانیان با ایرانیان و امپراتوری ایران، تصویری که آنها از ایران ترسیم کرده اند و مورد پذیرش بسیاری از تاریخ نگاران غربی قرار گرفته، بیشتر مخدوش شده است. ولی در مورد پارتیان و ساسانیان، دو سلسله بزرگ دیگر پیش از اسلام، چندان خوش اقبال نیستیم. در دوره پارتیان، تاریخ و ادبیات عموماً شفاهی بوده است و اگر هم چیزی ثبت شده ما از آن بی اطلاعیم. از این گذشته، ساسانیان که اشکانیان را سرنگون ساختند و آنان را به خیانت در منافع ایران متهم کردند سخت در پی محو آثار برجای مانده از اشکانیان بودند. از برخی از افسانه های قهرمانانه آنها در شرح جنگاوران از خودگذشته همچون گیو، گودرز و میلاد در شاهنامه حکایت شده است. در مورد ساسانیان، گرچه کتیبه های عظیمی از شاهپور یکم و کتیبه های گوناگونی از زالوت، موبد زرتشتی کردیر، برجای مانده و سکه ها و نوشته های نویسندگان رومی و بیزانسی در دست داریم ولی آنچه ما در اختیار داریم بازتابی کمرنگ از تاریخ آنان در تاریخ های عربی- پارسی است و شرح های شاهنامه نیز با افسانه ها تلفیق شده است. باز هم باید خاطرنشان سازم در این دوره، تاریخ و ادبیات، بیشتر جنبه شفاهی داشته است و تنها در پایان دوره ساسانی بود که تاریخ ایران تدوین شد و با عنوان «خوتای نامگ» به رشته تحریر در آمد. این اثر که به عنوان ماخذ نهایی شاهنامه و همچنین تاریخ نگاران دوره اسلامی مورد کاربرد قرار گرفته تلفیقی است از تاریخ اسطوره ای، افسانه ای و حقیقی. «خواتای نامگ» فاقد هرگونه مطلبی درباره هخامنشیان همچون کورش و داریوش است زیرا ساسانیان اطلاعاتی درباره آنها نداشتند و همه آنچه می دانستند به پیشدادیان و کیانیان – افسانه هایی که از نوشته های باستانی زرتشتی به ارث برده بودند – محدود می شد.
- ظهور اسلام نیز در این زمینه نقشی ایفا کرد؟
- قطعاً. به ویژه با توجه به رایج شدن خط عربی. هر چیزی که بیانگر دیدگاه زرتشتی بود به خط پهلوی نوشته شده بود و اندک اندک برای ایرانیان بیگانه تلقی شد و از میان رفت. مخصوصاً که مسلمانان این آثار را به عنوان آثار کافران می شناختند.
- در مورد دیدگاه پیشین شما درباره پاسداری و گسترش فرهنگ و تاریخ ایران به شکلی حتی الامکان درست و واقع بینانه، مسئله ای مربوط به هویت نمادهای فرهنگی همچون مولوی (رومی) و نظامی در بین است و مللی هستند که ادعا می کنند این چهره ها به میراث آنها تعلق دارند. واقعاً چه چیز، ایران را تشکیل می دهد؟ جغرافیا یا زبان؟ شما چه روشی را در تعریف قلمروی کارتان در «ایرانیکا» به کار بسته اید؟
- به باور من، ملاک اصلی برای تصمیم گیری درباره هویت شاعران و نویسندگان، زبانی است که آنها به کار برده اند. برای نمونه، یک شاعر ایرانی مانند بشارد ابن برد، که آثار خود را عمدتا به عربی نوشته است باید به عنوان یک شاعر عرب شناخته شده است هرچند که او اهل ایران بوده است. مولوی و نظامی آثارشان را به پارسی نگاشته اند و این موضوعی است که برای شناخت ملیت آنها اهمیت دارد. شاعران و نویسندگان بزرگ به بشریت تعلق دارند. مهم تر آن است که به جای ستیز با دیگر ملل بر سر ملیت این چهره ها، آثار آنها بخوانیم، بشناسیم و پاس بداریم . حقیقت هیچگاه برای مدت طولانی پنهان نمی ماند.
- درباره تاثیر دیگر زبان ها همچون عربی بر پارسی بسیار سخن گفته شده ولی درباره تاثیر پارسی بر دیگر زبانها چطور؟ در «ایرانیکا» شما بر روی کاربرد کنونی عبارات متمرکز شده اید یا کاربرد تاریخی و یا هر دو؟
- پرسش خوبی است. اگر معیار ما برای هویت شاعران، زبان و ادبیات است پس باید مسائل مربوط به زبان و روندی که طی کرده را نیز دنبال کنیم. هیچ فرهنگ عظیمی در انزوا گسترش پیدا نکرده است. فرهنگ ها همواره چیزهایی را از یکدیگر – چه کهن و چه معاصر – به عاریه می گیرند. برای نمونه فرهنگ و ادبیات پارسی از زبان عربی بسیار تاثیر گرفته است. می توانم «قصیده» را مثال بزنم که کلاً از عربی اتخاذ شده است. پارسی هم متقابلاً بر دیگر زبان ها تاثیر گذاشته است. به هر روی تا آنجا که به بحث زبان ما مربوط می شود تنها تعدادی واژه از عربی گرفته شده است و ساختار زبان تغییری نکرده است. این قضیه را می توان با آنچه در زبان انگلیسی مشاهده می شود مقایسه کرد: ساختار آن به کلی آنگلوساکسون و آلمانی و در عین حال به دلیل مدتی اشغال و حکفرمایی نورمن های فرانسه در انگلستان، سرشار از واژگان فرانسوی است. انگلیسی ها به این تاثیر زبانی اهمیت نمی دهند چرا که موجب غنی شدن زبان آنها شد و هیچگاه به ذهن آنها خطور نکرد که بخواهند واژه هایی را که اصالت فرانسوی دارند از زبان خود بزدایند. واژگان عربی نیز به همین شکل موجب غنای زبان پارسی شده اند ولی ساختار زبان پارسی دست نخورده برجای مانده است. کشورهایی چون مصر، سوریه، فلسطین و منطقه میانرود (بین النهرین) با فتح توسط اعراب، عربی شدند ولی ایران که بیش از دویست سال در تصرف اعراب بود هیچگاه زبان خود را از دست نداد و تنها تعدادی واژه عربی را پذیرفت. در رابطه با تاثیر فرهنگ و ادبیات پارسی نیز باید بگویم تمدن اسلامی دو دوره دارد: دوره عربی و دوره ایرانی. در دوره عربی (پنج یا شش سده نخست اسلام)، زبان عربی زبان اصلی و میانجی lingua franca در دنیای اسلام بود. در دوره ایرانی که حدوداً از سده دهم و همزمان با رنسانس زبان پارسی و زوال بخش باختری امپراتوری اسلامی آغاز شد، زبان پارسی به سرعت در بخش خاوری جامعه اسلامی، از آناتولی تا هند به زبان میانجی بدل شد. در حدود شش سده، ادب پارسی به عنوان الگو در منطقه ای که امروزه دربرگیرنده ترکیه تا بنگال است به کار گرفته شد. با به فرمانروایی رسیدن اکبر (امپراتور مغول)، پارسی به زبان رسمی دولتی و همچنین متصرفات او تبدیل شد و شعر پارسی نیز همراه با فرم، تصورات، موضوع و نقش مایه هایش به سرمشقی برای شعر ترکی و شاعران هندی که به پارسی شعر می سرودند بدل گشت. این گرایش تا میانه سده نوزدهم، زمانی که جایگزین سازی پارسی با انگلیسی در شبه قاره آغاز شد ادامه یافت.
- در «دانشنامه ایرانیکا» توجه ویژه ای به گروه های نژادی، مذهبی و خدمات آنها به تاریخ و فرهنگ ایران شده است؟
- اگر پیشگفتار نخستین جلد از ایرانیکا را بخوانید در می یابید که یکی از اهداف ما جبران غفلتی است که گروه های نژادی و مذهبی در ایران و دیگر اقلیت ها از آن لطمه دیده اند. آنها هیچگاه به عنوان بخشی از مسیر اصلی تاریخ و فرهنگ ایران مورد ارزیابی قرار نگرفته اند در صورتیکه برخی از همین اقلیت ها همچون جامعه کلیمی که بسیار کهن است و همچنین جامعه مسیحی که اکنون بیشتر به ارمنیان و آسوریان محدود شده اند و در دوران قرون وسطی یک اقلیت قابل توجه را در ایران تشکیل داده بودند به فرهنگ ایران در زمینه هایی چون موسیقی و پزشکی خدمات بزرگی کرده اند. واقعیت و عدالت حکم می کند که حق آنها را ادا کنیم. در همین راستا مقاله های بسیاری درباره کردها، بلوچ ها، پشتوها و دیگر گروه هایی که به لهجه های ایرانی سخن می گویند و یا گروه هایی که به ترکی و عربی صحبت می کنند و اقلیت هایی چون گریگورین ها، ارمنی ها و اعراب در دانشنامه نوشته شده است. چرا که آنها نیز بخشی از ملت ایران هستند و مستحق آن که برای خدماتشان به فرهنگ و تاریخ ایران گرامی داشته شوند.
- آیا فکر می کنید که کار شما مکمل «لغت نامه دهخدا» است؟
- ایرانیکا و لغت نامه دهخدا دو کار کاملاً متفاوت هستند. لغت نامه اساسا یک فرهنگ تاریخی است که هدف اصلی آن معنی کردن واژه ها و تقویت معانی آنها با ذکر نقل قول هایی از شاعران و نویسنگانی است که از آن واژه استفاده کرده اند. درست است که لغت نامه، تاریخ سلسله ای را نیز در بر دارد ولی این درآمد (مدخل)ها به طور بنیادی توضیح داده نشده اند و تعادلی نیز میان آنها برقرار نیست. برای مثال درباره بیرونی یک مقاله کامل به عنوان زندگینامه به وی اختصاص پیدا کرده در صورتیکه تعدادی از سلسله های ایرانی حتا ذکر هم نشده اند. ولی به هر حال این کار خدمتی بزرگ به زبان پارسی و ظرایف آن از سوی دهخدا بود. دانشنامه ایرانیکا یک گنجینه اطلاعاتی درباره همه جنبه های تاریخ و فرهنگ ایران است:
هنر، سلسله ها، چهره های نامی، کتاب ها، شاعران، فرهنگ عامه، موسیقی، سنت ها، جشن ها، اقتصاد، بنیادهای سیاسی و آموزشی، گیاهان، جانوران و ... چنین پروژه ای بی سابقه است. البته در فاصله سال های 1896 و 1904 دو کتاب قطور به سرپرستی ارنست کوهن و ویلهم گایگر در آلمان به چاپ رسید که در آن اطلاعاتی که درباره زبان، ادبیات، مذهب و تاریخ ایران که از صدها سال پیش موجود بود جمع بندی شده بود ولی فرم دانشنامه ای نداشت. آن کتاب دربرگیرنده مقاله هایی از چهره های علمی برجسته در آن زمان است و اثری است با ارزش که حتا تا به امروز ارزش خود را از دست نداده است. مطالب ایرانیکا از سوی دیگر بسیار دقیق تر و به شیوه دانشنامه های مهم دنیا تدوین شده است و با تکیه بر مستند سازی و ارائه کتابشناسی حتی الامکان فراگیر در پایان هر درآمد.
- «ایرانیکا» یک سند زنده است و به تازگی آنرا به صورت آنلاین نیز در اختیار علاقه مندان قرار داده اید. ولی نسخه پارسی آن در دست نیست...
- بسیاری از ما می پرسند چرا در حالی که زبان [رسمی] ایران، پارسی است چرا دانشنامه ایرانیکا به زبان انگلیسی منتشر می شود. توضیح داده ام که زبان انگلیسی اکنون گسترده ترین زبان زمان ما با بیشترین تعداد خواننده است. ضمناً هدف ما نوشتن تنها برای ایرانیان نیست. هدف ما فراهم آوردن اطلاعات علمی درباره دنیای ایرانی و شناساندن تمدن آن در سطح جهان است. بدین منظور، زبان انگلیسی بهترین وسیله است. اگر ما دانشنامه را به پارسی چاپ می کردیم چه تعداد می توانستند از آن بهره برند؟ ولی با انتشار آن به انگلیسی نه تنها این اثر در سراسر دنیا قابل کاربرد است بلکه گروه زیادی از افراد تحصیل کرده در ایران که با این زبان آشنایی دارند می توانند از آن بهره مند شوند. برگرداندن این دانشنامه به پارسی کار ما نیست. کار ما گردآوری اطلاعات موجود، پژوهش روی آنها، آماده سازی برای چاپ و انتشار آنهاست به شکلی که در همه جا قابل دسترسی باشند. برگرداندن آن به پارسی کاری است که باید در ایران انجام شود. البته این کار آغاز شده و چندین جلد از گزیده درآمدهای ایرانیکا در ایران منتشر شده است. البته ما هیچ کنترلی روی این ترجمه ها نداریم زیرا ایران موافقت نامه کپی رایت در ژنو را امضا نکرده است. ما تنها امیدواریم که ترجمه ها درست انجام شده باشند. هدف ما شهرت یا سود مالی نیست. هدف صرفاً پدید آوردن یک مرجع درست درباره فرهنگ ایران در سطح جهانی است و به همین خاطر است که نسخه آنلاین ایرانیکا برای همه رایگان است. این موضوع همچنین بیانگر دلیل ما برای گردآوری پول از افراد و بنیادهایی است که به این کار ارزش می نهند است. هر جلد چاپ شده از دانشنامه برای ما حدود هفتصد دلار هزینه دارد در صورتیکه تنها به یک سوم این هزینه به فروش می رسد و این تنها به این دلیل است که اشخاص علاقه مند قادر به خرید آن باشند. رفتار ما با ناشران تجارتی همچون بریل در هلند که روی انتشاراتشان قیمت های گزاف (چه نسخه های چاپی و چه نسخه های آنلاین) می گذارند بسیار متفاوت است.